آرشیو برچسب: خاطره

خاطرات دانش آموز شهيد محمدرضا رمضاني شهري

دانش آموز شهيد محمدرضا رمضاني شهري در اتاق رو بسته بود. گريه‌هايش بلندتر از نوار از توی اتاق شنيده مي‌شد. نوارِ «کافی» بود؛ روضه‌ي طفلان مسلم. **** بالأخره گيرش آورده بودند. وقتي او را دست بسته آوردند پاسگاه. رئيس پاسگاه صاف خواباند تويِ گوشَش؛ ـ « آخه بچّه! با اين قد و قوارَه‌ت تو رو چه به اين كارا؟ مي‌دوني ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید غلامرضا بنی اسدی

خاطره ای از فاطمه  بنی اسدی دختر ارشد شهید غلامرضا بنی اسدی موضوع خاطره : کمک به همسایه مستحق به صورت گمنام( که البته لو رفت!) حدودا ۱۰ سال سن سن داشتم سال(۱۳۶۳) روزی پدرم  از ورودی منزل مان  با روحیه با نشاط و شادابی وارد شدند و بعد از بغل کردن و نوازش کردن من وارد خانه شدیم. طبق ...

ادامه مطلب »

خاطره از شهید مجید نمازی

از همرزمانش شنیدیم که در کربلای ۴ مجید از ناحیه سر و بدنش ترکش خورده بود. صبح بود، لباسهایش خیس بود و از داخل آب بیرون می‌آمد ، دکتر آمد که او را معالجه کند ، مجید گفت: اجازه بدهید نماز صبح را بخوانم بعد معالجه کنید. نمازش را خواند و بعد دکتر به معالجه وی پرداخت.

ادامه مطلب »

خاطرات شهید غلامحسین یعقوبی(۱)

دوران کودکی تا کلاس اول راهنمایی درس می خواند و همیشه خوش رفتار با همه بود و به همه سلام می‌کرد. به صحرا می رفت تا در کارهای کشاورزی به پدرم کمک کند. بسیار مظلوم بود. از من ۵ سال بزرگتر بود. به خواندن کتاب های مذهبی و هنری علاقه نشان می داد.همیشه با ما خوش رفتاری می کرد و ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید غلامحسین یعقوبی(۲)

راوی محمد میرمحرابی شغل نظامی دوست و همرزم شهید از کوچکی که در روستا با هم بازی می کردیم و به مدرسه میرفتیم .با هم آشنا شدیم.او فردی بسیار مهربان نیکو رفتار سنگین و با اخلاق خوش رفتاربود. با همه اقشار جامعه از کودک گرفته تا پیرمرد ۶۰ ساله اخلاق بسیار خوب و مهربانانه داشت .اگر کسی ناراحت بود و ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید غلامحسین یعقوبی(۳)

راوی مادر شهید: گل افروز کاردان خیبری پانزده روز از شهادت برادرش علی نگذشته بود غلامحسین به ما گفت که می‌خواهد اسلحه افتاده برادرش را بردارد و برای دفاع از میهن به جبهه برود هنوز سن زیادی نداشت .با چند تن از رفقا رفتند و شناسنامه هایشان را دستکاری کردند و سن و سالشان رابرای یک یا دو سال بزرگتر ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید غلامحسین یعقوبی(۴)

راوی محب الله حمید زاده من با ایشان از گذشته آشنا بودم .اما چون فاصله سنی من و ایشان تقریبا زیاد بود ،ارتباط چندانی نداشتیم و بیشتر در مدت محدود چهار ماه حضور در جبهه ها باهم دوست  شدیم. شهید با افکار و عقاید انحرافی شدیدا مخالف بود و افراد بی منطق را به تمسخر می‌گرفت .انگیزه اش از رفتن ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید غلامحسین یعقوبی(۵)

راوی مادر شهید چه خاطرات خاصی از کودکی شهید دارید؟ غلامحسین کودکی بود زیرک باهوش و از همان دوران کودکی اکثر اوقات را به همکاری در کارهای کشاورزی می‌گذراند و ازهر فرصتی برای کمک به ما استفاده می‌کرد. دوران نوجوانی رابطه شهید با معلمین و اولیاء مدرسه چگونه بود؟رابطه با معلمان خوب و دوستانه بود وباهمکلاسی هایش مهربان بود. چون ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید مجید نمازی

راوی آقای رضا عبد از چه زمانی و چگونه با شهید مجید نمازی آشنا شدید؟ با عنایت به اینکه ایشان چند سالی از بنده کوچکتر میباشد، از دوران کودکی با ایشان آشنایی داشتیم به ویژه در دوران مبارزات انقلاب اسلامی ،هنگام برگزاری مراسم سیاسی مذهبی و در پایگاه مقاومت بسیج حاج آقا مصطفی خمینی با ایشان بوده ام، در دوران ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید مجید نمازی

خاطرات شهید مجید نمازی راوی: حمیدرضا آذرمهری از دوستان شهید از آشنایی خود با شهید نمازی بفرمایید: اینجانب از سال ۱۳۶۲ با شهید آشنا شدم ایشان از اقوام عموی اینجانب هستند و در دعوتی یکی از اقوام با هم آشنا شدیم .رفتار و اخلاق شایسته ایشان بود که در همان لحظه اول مرا جذب خود کرد. ایشان به علت حضور ...

ادامه مطلب »
bigtheme