آرشیو برچسب: گناباد

خاطرات دانش‌آموز شهيد عبدالعلي خاكي

دانش‌آموز شهيد عبدالعلي خاكي وقتي به دنيا اومد، هيشكي دور و برم نبود. يه بچه‌ي تميز و قشنگ که حتی احتياج به شستنـَم نداشت. اون سال همه‌ي گوسفندامون دو قلو زاييدن.خداش بیامرزه! اومدن و رفتنش خير و بركت بود. **** خيلي عصباني شده بود «واسه چي تو ظرف پايگاه غذا دُرس كردي؟ بيت‌المال مي‌فهمي يعني چي؟ بیت المال را نمی ...

ادامه مطلب »

خاطرات دانش آموز شهيد محمود حيدري

دانش آموز شهيد محمود حيدري هميشه در ذهنش بود كه اين بچّه سرنوشتي متفاوت تر از بقيه دارد. به او نگاه خاصّي داشت. برای این، دلیل هم داشت.دليلش خوابی بود که زمان بارداریش  ديده بود. مادر محمود این جوری می گفت که:« دیدم یه نوری از آسمون به زمين اومد و  اتّفاقاً افتاد رو دیوار خونَه مون.یِه لحظه دیدم دور ...

ادامه مطلب »

خاطرات دانش‌آموز شهيد سيد هادي حسيني

دانش‌آموز شهيد سيد هادي حسيني فايده‌اي نداشت. خيلي اصرار مي‌كرد. با خودم گفتم، يه سنگ زور جلو پاش بذارم كه مُنصرف بشه. ـ «ببين هادي! اگه تُو امتحاناي آخرِ سال تُونِستي با نمره‌هاي خوب قبول بشي، اجازه‌ مي‌دم كه بري.» ـ «باشه، چشم!» چند ماه بعد كاغذي رو  نشونم داد. گفت:« ايناها نمرَه‌‌س.» يكي‌يكي‌شونو خوند. خوب بود. محل امضا رو ...

ادامه مطلب »

خاطرات دانش آموز شهيد حسن حيدري

دانش آموز شهيد حسن حيدري از دلهره داشت مي‌مرد. آمد سپاه. گفت:«مي‌خوام با پسرم تماس بگيرم» ـ «خيره آقاي حيدري! اتفاقي افتاده، چیه اين همه نگرانين؟» ـ «راستش ديشب خواب پسرمو ديدم. خواب ديدم توي خاك و خون دست و پا مي‌زنه. تو رو خّدا شما كه مي‌تونين به جبهه تلفن بزنين من باهِش دو كلام حرف بزنم. يه كاري ...

ادامه مطلب »

خاطرات دانش آموز شهيد محمد دانشفر

دانش آموز شهيد محمد دانشفر اوايل انقلاب، تظاهرات گسترده‌اي توي ده راه افتاده بود. دو عكس بزرگ امام، جلو جمعيت هيجان خاصّي ايجاد كرده بود. اوّلين باري بود که عكس امام خمينی را می آوردند. پیش از این، از ترس ضد انقلاب و نیروهای شاه كسي جرأت چنين كاري نكرده بود. يكي از عكس‌ها دست محمد بود ديگر دست حسن ...

ادامه مطلب »

خاطرات دانش آموز شهيد شهيد حميدرضا خواجه

دانش آموز شهيد شهيد حميدرضا خواجه با اين كه كبوتراشو خيلي دوست داشت، مجبور شد اونا رو بفروشه. اينو ازش خواسته بودن. مي‌گفتن رو بوم مدرسه‌ي دخترونه مي‌شينن به خاطر كفترا بالاي بوم صلاح نيس. وقتي جنازه‌شو برا تشييع آورده بودن، يكي از كفترا برگشت. دو سه روزي هم بود. تعزيه كه تموم شد، رفت **** هر وقت تشييع شهدا ...

ادامه مطلب »

خاطرات دانش آموز شهيد محمد خدايي

  دانش آموز شهيد محمد خدايي موقع گل زعفران، رفته بوديم سرِ زمين. محمد، خيلي وقت نبود كه از جبهه آمده بود. جماعت صبح را كه خواند، آمده بود كمك. از هر دري حرف و سخني بود. نمی دونم قضیه سر چی بود که محمد ورداشت و گفت:«دعا كنين ايشا ا… اين دفعه شهيد بشَم. من دوست ندارم اسير بشم ...

ادامه مطلب »

خاطرات دانش آموز شهيد محمدرضا رمضاني شهري

دانش آموز شهيد محمدرضا رمضاني شهري در اتاق رو بسته بود. گريه‌هايش بلندتر از نوار از توی اتاق شنيده مي‌شد. نوارِ «کافی» بود؛ روضه‌ي طفلان مسلم. **** بالأخره گيرش آورده بودند. وقتي او را دست بسته آوردند پاسگاه. رئيس پاسگاه صاف خواباند تويِ گوشَش؛ ـ « آخه بچّه! با اين قد و قوارَه‌ت تو رو چه به اين كارا؟ مي‌دوني ...

ادامه مطلب »

وصیتنامه بسیجی شهید مهدی جوانبخت‌

متن وصیتنامه بسیجی شهید مهدی جوانبخت‌   و لا تحسبن‌ الذين‌ قتلو في‌ سبيل‌ الله‌ امواتاً بل‌ احيا عند ربهم‌ يرزقون‌ آنان‌ كه‌ در راه‌ خدا كشتـه‌ مي شوند مرده‌ نگويد. بلكه‌ زنده‌اند و در نزد پروردگارشان‌ روزي مي خورند. با درود به‌ رهبر كبير انفلاب‌ اسلامي‌ و ياور مستضعفان‌ و دشمن‌ مستكبران‌ خميني‌ بت‌شكن‌ و با سلام‌ بر تمامي‌ ...

ادامه مطلب »

وصیتنامه شهید هادی قاسمی

متن وصیتنامه شهید هادی قاسمی روشناوند   گمان‌ نبريد آنانكه‌ در راه‌ خدا كشته‌ مي‌شوند مرده‌اند بلكه‌ آنان‌ زنده‌اند و نزد پروردگارشان‌ روزي‌ مي‌خورند . با درود وسلام‌ به‌ پيشگاه‌ حضرت‌ مهدي‌ (عج‌) و با سلام‌ به‌ نائب‌ برحقش‌ امام‌ خميني‌ -اميد مستضعفان‌ جهان‌- و با درود فراوان‌ به‌ روان‌ پاك‌ شهيدان‌ از صدر اسلام‌ تاكنون‌ و با سلام‌ به‌ ...

ادامه مطلب »
bigtheme