خاطرات دانش آموز شهيد محمود حيدري

دانش آموز شهيد محمود حيدري

هميشه در ذهنش بود كه اين بچّه سرنوشتي متفاوت تر از بقيه دارد.

به او نگاه خاصّي داشت. برای این، دلیل هم داشت.دليلش خوابی بود که زمان بارداریش  ديده بود. مادر محمود این جوری می گفت که:« دیدم یه نوری از آسمون به زمين اومد و  اتّفاقاً افتاد رو دیوار خونَه مون.یِه لحظه دیدم دور و بَرمو نور گرفت.»

او می دانست که این نور، نور وجود پسرش محمود است .هر وقت می دیدش چشمش روشن می شد.

این دلخوشی مادر محمود بود تا این که یک روز فهمید نور دلش دوباره به آسمان رفته .بله، به او گفته بودند محمود در جبهه شهید شده است.

منبع :

کتاب: نقطه سرخط

گردآوری: حسن ذوالفقاری

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme