شهدای دانش آموز

وصیتنامه شهيد حسن حیدری رهنی

شهيد  حسن حیدری رهنی نام‌ پدر:غلامعلی محل‌ و تاريخ‌ تولد:گناباد-رهن ۵/۱/۱۳۴۴ محل‌ و تاريخ‌ شهادت‌:فکه۲۰/۱۱/۱۳۶۱   قسمتی ازتوصیه های  شهید: ((می گفت: باید با مال و جان خود از اسلام و قرآن دفاع نماییم. مادر از نبود من ناراحت نباشید ،من باید به جبهه بروم و در راه دین جانم را فدا کنم. من می روم تا راه کربلا را ...

ادامه مطلب »

وصيتنامه دانش آموز شهيد‌ محمد سالاری

متن وصيتنامه دانش آموز  و بسیجی شهيد‌ محمد سالاری   وقاتلوهم‌ حتي‌ لاتكونوا فتنه‌ باسلام‌ و درود بر منجي‌ عالم‌ بشريت‌ امام‌ مهدي(عج)‌ و با سلام‌ بر رهبركبير انقلاب‌ اسلامي‌ اسطوره‌ مقاومت‌ و اسوه‌ فضيلت‌ و با سلام‌ بر فقيه‌ عاليقدر منتظري‌ نستوه‌ و باسلام‌ بر راست قامتان‌ و مظلومان‌ جاويدانه‌ تاريخ‌ و شهداي‌ گلگون‌ كفني‌ كه‌ باخون‌ خويش‌ درخت‌ ...

ادامه مطلب »

وصيتنامه دانش آموز و بسیجی شهيد‌ احمد صغیر زاده

متن وصيتنامه دانش آموز شهيد‌ احمد صغیر زاده   من‌ به‌ عنوان‌ يك‌ دانش‌آموز و يك‌ برادر كوچك‌ از برادرانم‌ ميخواهم‌ كه‌ درس‌ بخوانند زيرا كه‌ چرخ‌ اين‌ انقلاب‌ در آينده‌ بدست‌ شماست‌. هم‌ اكنون‌ معلمان‌ نقش‌ رهبر را دارند و جامعه‌ را به‌ سوي‌ الله‌ روانه‌ مي‌سازند. (بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌) و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله ...

ادامه مطلب »

مختصری بر زندگینامه شهید مهدی جوانبخت

شهید مهدی جوانبخت، فرزند محمد حسین و ربابه ، در تاریخ ۱۳۴۵/۰۱/۰۱ ، در روستای دلویی از توابع شهرستان گناباد در یک خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود.(۱) مهدی تحصیلاتش را تا اول دبیرستان در زادگاهش ادامه داد و همزمان با تحصیل به دلیل اینکه پدرش فوت کرده بود؛ کارگری می‌کرد تا کمک خرج خانواده اش باشد.(۲) او در ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۱)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی : صدیقه صغیرزاده ،خواهر شهید موضوع : اولین و آخرین نامه مدتها بود که برادرم در جبهه بود. لشکرهای متفاوتی عوض کرده بود و آموزشهای متفاوتی دیده بود. نهایتا تخریب چی و بالاخره فرمانده گروه خودش در اطلاعات عملیات لشکر۵ نصر . از ابتدا که به  جبهه رفته بود  گفته بود من جای بخصوصی ندارم  ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۲)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی: حسن ایرانی ،همرزم شهید ۲/۳ ۸۷   عنوان خاطره : «احترام به والدین» احمد آقا احترام خاصی برای والدین خود قائل بودند و همیشه تلاش می کرد که آسایش واقعی آنان را حفظ نماید.در یکی از دفعاتی  که ایشان از جبهه برگشته بود در ساعت اولیه بعد از نماز صبح به همراه اقای حسن قاینی ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۳)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی: فاطمه آذرمهری ،مادر بزرگوار شهید عنوان خاطره : «امانت» پسرم با شهید ایرانی خیلی صمیمی بودندو هنگام رفتن به جبهه می امدند خانه ما و بیشتر با هم بودند.سری اخری که شهید ایرانی در منزل ما بودند به این شهید بزرگوار گفتم  «محمد آقا من احمد را به شما می سپارم و او را از ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۴)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی: فاطمه آذرمهری ،مادر بزرگوار شهید عنوان خاطره : «خبر شهادت » پسرم احمد شهید شده بود ،شبی که محمد ایرانی شهید شده بود،من خواب دیدم که فرزندم احمد در خانه ما نشسته و لباس سیاه پوشیده و گریه می کند .علت گریه را که پرسیدم گفت:مگر شما نمی دانید که بهترین دوست من (منظور محمد ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۵)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی: فاطمه آذرمهری ،مادر بزرگوار شهید عنوان خاطره : «کار کردن عبادت است» پسرم با شهید نقوی بدون اینکه ما متوجه بشویم به کارگری می رفتند. صبح زود از خانه بیرون می رفتند گفتم ،شما کجا می روید؟ که هر روز اینقدر زود بیرون می روید ؟گفت :«لابد یک کاری داریم که می رویم بیرون» بعد ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۶)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی: صدیقه صغیرزاده ،خواهر شهید   عنوان خاطره : «علم کاربردی» یک روز من متحیر به این طرف و ان طرف  می رفتم و دنبال چیزی می گشتم . شهید احمد به من گفت دنبال چی می گردی ؟ هنوز کوچک بود تقریبا کلاس اول یا دوم راهنمایی. به او گفتم یک رُلت می خواهم (وسیله ...

ادامه مطلب »
bigtheme