آرشیو برچسب: خاطرات

خاطرات شهید مسعود شرافت(۳)

خاطرات شهید مسعود شرافت راوی:مهندس مهدی روحبخش دوست و همرزم شهید موضوع:اعزام و شهادت پس از دوران راهنمایی من با توجه به علاقه ای که به کارهای فنی داشتم به هنرستان رفتم که دیدم شهید شرافت هم علاقمند به هنرستان در آنجا ثبت نام کرد. سال دوم هنرستان بودیم که موضوع اعزام کاروان های راهیان حضرت محمد ( ص ) ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید مسعود شرافت(۲)

خاطرات شهید مسعود شرافت راوی:مهندس مهدی روحبخش دوست و همرزم شهید موضوع:اردو   خاطره دوم : خاطره دوم مربوط می شود به اردویی که از طرف جوانان هلال احمر به سرپرستی جناب آقای بهمن فاضلی ریاست مدرسه مرحوم کاتب سالاری مدیر مدرسه جناب آقای جلودار دبیر فرهنگی که در این اردو من با خصوصیات و اخلاقیات این شهید بیشتر آشنا ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید مسعود شرافت(۱)

خاطرات شهید مسعود شرافت راوی:مهندس مهدی روحبخش دوست و همرزم شهید موضوع:آشنایی   خداوند را شاکرم از اینکه بعد از ۳۰ سال از گذشت زمان هنوز هم افرادی با نیت خیر اقدام به جمع آوری خاطرات شهدا می نمایند که به سهم خود از زحمات تمامی این عزیزان تشکر می نمایم. اصل آشنایی من با شهید شرافت به دوران راهنمایی ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید علی دائمی(۲)

خاطره ای از شهید دائمی راوی: فرزند شهید دائمی موضوع: اهمیت تحصیل چند روزی بود اقوام و آشنا ها با خبر ثبت نام اعزام به جبهه ی بابام از زادگاهش خانیک و … میومدن و خداحافظی می کردن یا خانوادگی شب نشینی می رفتیم و پدر از همه خداحافظی می کرد. روز اعزام فرا رسید. صبحش تو خونه وقتی می ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید علی ولی زاده

خاطرات شهید علی ولی زاده راوی : همسر شهید ولی زاده شهید آن زمان در گناباد کار می کردند و یک نفر که دوست آنها بود و رفت و آمد داشتیم ایشان را معرفی کرد و چون معرفت داشت با ایمان و با دیانت بود ازآنجا که من هم چنین همسری میخواستم که مال دنیا برایش ارزشی نداشت و با ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۱)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی : صدیقه صغیرزاده ،خواهر شهید موضوع : اولین و آخرین نامه مدتها بود که برادرم در جبهه بود. لشکرهای متفاوتی عوض کرده بود و آموزشهای متفاوتی دیده بود. نهایتا تخریب چی و بالاخره فرمانده گروه خودش در اطلاعات عملیات لشکر۵ نصر . از ابتدا که به  جبهه رفته بود  گفته بود من جای بخصوصی ندارم  ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۲)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی: حسن ایرانی ،همرزم شهید ۲/۳ ۸۷   عنوان خاطره : «احترام به والدین» احمد آقا احترام خاصی برای والدین خود قائل بودند و همیشه تلاش می کرد که آسایش واقعی آنان را حفظ نماید.در یکی از دفعاتی  که ایشان از جبهه برگشته بود در ساعت اولیه بعد از نماز صبح به همراه اقای حسن قاینی ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۴)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی: فاطمه آذرمهری ،مادر بزرگوار شهید عنوان خاطره : «خبر شهادت » پسرم احمد شهید شده بود ،شبی که محمد ایرانی شهید شده بود،من خواب دیدم که فرزندم احمد در خانه ما نشسته و لباس سیاه پوشیده و گریه می کند .علت گریه را که پرسیدم گفت:مگر شما نمی دانید که بهترین دوست من (منظور محمد ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۶)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی: صدیقه صغیرزاده ،خواهر شهید   عنوان خاطره : «علم کاربردی» یک روز من متحیر به این طرف و ان طرف  می رفتم و دنبال چیزی می گشتم . شهید احمد به من گفت دنبال چی می گردی ؟ هنوز کوچک بود تقریبا کلاس اول یا دوم راهنمایی. به او گفتم یک رُلت می خواهم (وسیله ...

ادامه مطلب »

خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۷)

  خاطرات شهید احمد صغیرزاده راوی: صدیقه صغیرزاده ،خواهر شهید   عنوان خاطره : «عبادت شهید » شهید احمد از همان کودکی اهل مسجد  و  عبادت بود .در هیئت مذهبی شرکت می کرد. آنقدر کوچک بود  که زنجیر به دست گرفته بود که در اخر هیئت به زور زنجیرش رابالا و پایین می برد ولی آنچنان شوق داشت که قبل ...

ادامه مطلب »
bigtheme