خاطرات شهید علی ولی زاده

خاطرات شهید علی ولی زاده

راوی : همسر شهید ولی زاده

شهید آن زمان در گناباد کار می کردند و یک نفر که دوست آنها بود و رفت و آمد داشتیم ایشان را معرفی کرد و چون معرفت داشت با ایمان و با دیانت بود ازآنجا که من هم چنین همسری میخواستم که مال دنیا برایش ارزشی نداشت و با ایمان  هم بود به همان خاطر راضی شدم.خواستگاری ما از طریق همان دوست مشترکمان انجام شد,حدود ۵-۶ماه رفت و آمد داشتیم.

جشن عروسی تان را ساده برگزارکردید؟

عقد ما ساده بود ولی عروسی مان مثل همه مردم مجلس گرفتیم.

ایشان دلشان میخواست چگونه همسری داشته باشند؟

ایشان میخواستند همسرشان مثل خودشان با ایمان باشد، با حجاب باشد همیشه میگفتند از خدا چنین همسری میخواستم و خدا به حرفم گوش داد و مدام شکرگذاری می کرد.

آیا آغاز زندگی مشترکتان شکل خاصی داشت؟

خیر ما در خانه کوچک مادرم بودیم تا از مادرم مراقبت کنیم و سرپرست ما باشد.

آیا در فعالیت های مذهبی یا راهپیمایی ها شرکت داشتید؟

بله شرکت میکردیم.

ایشان عاشق بچه بودند، فرقی نمیکرد بچه دختر باشد یا پسرمی گفتند:هر چه خدا بخواهد فقط اهل باشد.

خاطره ای اززمان بچه دار شدنتان مثلا در مورد انتخاب اسم دارید؟

بچه اولمان دختر بود که ایشان اسامی فاطمه، عصمت، زینب را انتخاب کردند .

وضع مالی – رفاهی اقتصادی ما آن زمان معمولی بود.مال و ثروتی که داشته اند همان مقدار کم بود، که از کارگری به دست می آوردند.خیلی ثروت نداشتند.

خیلی ساده بودند.به ساده زیستی اهمیت می دادند.اصلا از زندگی چیزی نمی خواستند.

خانه اول زندگیمان از پدر و مادرم بود. الان هم که بنیاد شهید کمک کرد و دو خانه برای ما درست کرد.خانه از مادرم است خانه خودشان در خزری است مال و خانه همه در خزری است.

چه موقع متوجه تغییرو تحول در ایشان شدید که هوای جهبه به سرشان افتاده بود؟

از همان اوایل انقلابی بود وبرای اسلام و دین و مملکت همیشه می خواستند قدم بردارند و کمک کنند.

اوقات بیکاری و فراغتشان را بیشتربه سجده میرفتند ونماز می خواندند وقرآن می خواندند و دعا.

کتاب هایی علمی – دینی – مذهبی و دعا می خواندند.

کسانی که مثل خودشان با معرفت و با ایمان و خوش برخوردبودند را خیلی دوست داشتند.

شهید وقتی  فردی را میدیدند که آدم خوبی نیست ناراحت میشدند و سرشان را پایین می انداختند و رد میشدند و اگر میتوانستند اورا نصیحت میکردند.

چه  خصوصیات اخلاقی باید بگویم خوش رفتار و خوش برخورد و خیلی اخلاق خوبی داشتند.

به هیچ عنوان  عصبانی نمیشدند و همیشه می خندیدند.

به صله رحم خیلی اهمیت میدادند وخیلی دوست داشتند با فامیل ها رفت و آمد کنند.بطور کلی باید بگویم دیگران در مورد ایشان نظر مثبت داشتند و از ایشان خیلی راضی و خشنود بودند.

منبع: اسناد بنیاد شهید شهرستان گناباد

 

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme