خاطرات دانش آموز شهید مهدی مشهدیان
دانش آموز شهید مهدی مشهدیان زبل بازي در آورده بود. كسي نفهيمد. شناسنامه را توي جيب گذاشت. با رزمندههاي اعزامي رفت. به مشهد كه رسيدند، او را برگردانده بودند. دو شبانه روز خورد و خوراك نداشت؛ حسابي دمَق شده بود. بالأخره با واسطهي مادر، پدر رضايت داد. روز اعزام دور نبود. ******* «نه نميشه. كار مردمه. سلام برسونين. ...
ادامه مطلب »