شهید هادی قاسمی – فرزند مُراد و ماهبیگم – در مهر ماه سال ۴۷ در مشهد دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران ابتدایی ،راهنمایی را در مدرسه حافظ مشهد(۱)و بعد از عزیمت به گناباد ،سال دوم متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی گذراند.(۲) هادی فردی با صداقت ،باهوش و در حقیقت معلم اخلاق بود.از سال پنجم ابتدایی فعالیت ...
ادامه مطلب »شهید هادی قاسمی
خاطرات دانشآموز شهید هادی قاسمی
دانشآموز شهید هادی قاسمی سوار بر اسبي كَهَر پيشانيبندِ يا حسين و در دست پرچم ايران؛ جمعيت زيادي به دنبالش ميرفت. ـ «مادر جان! ميخواي كجا بري؟» هادي نگاهي به من كرد و گفت: «ميرَم كه راه كربلا رو باز كنم.» وقتي پس از سالها سر بر ضريح شش گوشه گذاشتم، معني آن خواب را فهميدم. درست است؛ هادي شهيدم ...
ادامه مطلب »وصیتنامه شهید هادی قاسمی
متن وصیتنامه شهید هادی قاسمی روشناوند گمان نبريد آنانكه در راه خدا كشته ميشوند مردهاند بلكه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزي ميخورند . با درود وسلام به پيشگاه حضرت مهدي (عج) و با سلام به نائب برحقش امام خميني -اميد مستضعفان جهان- و با درود فراوان به روان پاك شهيدان از صدر اسلام تاكنون و با سلام به ...
ادامه مطلب »خاطرات شهید هادی قاسمی
راوی: ماه بیگم مقنی:مادر شهید عنوان خاطره :راه کربلا شبی در خواب دیدم که سرو صدای زیادی از بیرون به گوش می رسد با هیجان زیادی در را باز کردم و جمعیتی در حدود دوهزار نفر را مشاهده کردم. پسرم سوار بر اسب سرخرنگی بود و پرچم سه رنگ ایران را در دست داشت و سر بند «یا حسین » ...
ادامه مطلب »خاطرات شهید هادی قاسمی
راوی: ماه بیگم مقنی:مادر شهید موضوع: آخرین وداع پسرم با پسر همسایه به جبهه رفته بودو هرچند روز ی با خانه تماس می گرفت. یک روز به خانه همسایه زنگ زد و با ایشان پیغام داد که به مادرم بگویید فردا ساعت ۵ در خانه باشد که تماس بگیرم. فردایش ساعت ۵ در خانه بودم که تلفن زنگ خورد و ...
ادامه مطلب »