آرشیو برچسب: عبدا… پاسبان

خاطرات دانش آموز  شهید عبدا… پاسبان

دانش آموز  شهید عبدا… پاسبان بالأخره وسط بچه‌ها پيداش كردم. داش اسلحَه‌شو تميز مي‌كرد. تُو خلوت خودش، گرم ذكر بود. دستي رو شونَه‌ش گذاشتم و بِهِش سلام كردم. تا مَنو دید، بلند شد و دست داد. نمي‌دونستم چه جوري بهِش بگم. لحظاتي بینِمون به سكوت گذشت. بالأخره سرِ حرفو باز كردم و گفتم :«ببين! ما که دو برادريم، مي‌تونيم با ...

ادامه مطلب »
bigtheme