مختصری بر زندگینامه سردار شهید مهدی نوری

سردار مهدی نوری – فرزند اسماعیل – در سالروز تولد حضرت حجت (عج)، ۱۳۳۷ ، در روستای دلویی از توابع شهرستان گناباد دیده به جهان گشود. به همین دلیل، پدرش این نام را برای او انتخاب کرد(۱). کودکی آرام، پر تلاش و حرف گوش کن بود.

قبل از دبستان وی را به مکتب خانه فرستادند و تحصیلات ابتدایی را در روستایی دلویی، راهنمایی را در مدرسه دهخدا و متوسطه را در دبیرستان ناصر خسرو در رشته ادبیات سپری کرد(۲). شش ماه پس از گرفتن دیپلم به خدمت سربازی رفت. مدت ۱۴ ماه خدمت کرد و بعد که انقلاب شد خدمت را رها کرد(۳). تا قبل از ازدواج کار گری می‌کرد و گاهی به سر کوره می‌رفت و پولی را که به دست می‌آورد به پدر ش می‌داد تا کمک خرج خانه باشد. پس از آن، با تشویق پدر و دوستان، علی‌رغم علاقه‌ای که خود نسبت به خدمت به مردم داشت به استخدام جهاد سازندگی در آمد(۴).

برای شرکت در نماز جماعت و مجالس مذهبی روستا، بسیار فعالیت می‌کرد و پدر و مادرش را نیز برای شرکت در این مجلس‌ها ترغیب می‌کرد. در اوقات فراغت کتابهای مذهبی می‌خواند و یا اشعار حافظ را مطالعه می‌کرد. نوحه خوان و دعا خوان بود. نماز شب می‌خواند در هیأت‌های سینه زنی در ایام محرم شرکت می‌نمود، سر وقت نماز می‌خواند و اکثر مواقع روزه بود در مسابقات قرآن جهاد روستا شرکت فعا ل داشت و از طرف جهاد در مراسم تشییع جنازه و سرکشی از خانواده‌های شهدا شرکت می‌کرد. در انجام کارهای عمرانی از جمله ساخت و تعمیر مساجد و حمامها در روستاههای مختلف، از هر کوششی فرو گذار نبود چهره مظلوم و روشن داشت جدی، متعهد، پرکار و دلسوز نسبت به امام و انقلاب بود و از همه مهمتر همیشه خنده رو بود. بزرگترین آرزویش به احتزاز در آمدن پرچم اسلام در کل دنیا و نابودی اسرائیل و مفتوح شدن را کربلا بود در خصوص رعایت حقوق دیگران خیلی توجه داشت و می‌گفت » «بخشش و کرم خداوند زیاد است» از سپاهیان و بسیجیان به عنوان سربازان امام زمان (عج ) یاد می‌کرد و می‌گفت «اگر سپاه و ارتش نبود انقلاب و کشور هم نبود.»

قبل از انقلاب ، برای آشنایی با اندیشه‌های امام خمینی (ره) از نوارها و کتابهایی که از ایشان در دسترس بود ، استفاده می‌کرد(۵). و بعد از انقلاب  همه مردم روستا را جمع می‌کرد و با ماشینی که از جهاد می‌آورد آنها را به نماز جمعه می‌برد(۶). او ازدواج کرد و ثمره ازدواجش یک فرزند پسر می‌باشد.  با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، او نیز عازم جبهه شد مرتبه اول که به جبهه رفته بود، در ستاد معراج شهدا فعالیت می‌کرد و در مرحله دوم در سنگر سازی وگردانهای عملیات خاکی جهاد. (۷) و مرتبه آخر ، به عنوان فرمانده گردان عملیات خاکی فعالیت داشت. چند روزی که به مرخصی می‌آمد ، از تک تک خویشان و آشنایان احوالپرسی می‌کرد.

سر انجام، پس از یک هفته از آخرین اعزام در ۱۳۶۵/۱۲/۱۰ در منطقه شلمچه بر اثر ترکش خمپاره به ناحیه سر به شهادت رسید(۹). پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای روستای دلویی به خاک سپرده شد .

روحش شاد و راهش پررهرو باد

۱ . نوری ، اسماعیل ، سرگذشت پژوهی، ص۱

۲ . شوریده ،کبری ، سرگذشت پژوهی ، ص ۱۷

۳ .  نوری ، اسماعیل ، سرگذشت پژوهی، ۶

۴ .  همان ، ص ۷

۵ . شریفی ، عبد الله ، سرگذشت پژوهی ، ص ۳۶

۶ .  شوریده، کبری ، سرگذشت پژوهی  ،ص ۲۰

۷ . نوری ، هادی  ، سرگذشت پژوهی ،ص۲۴

۸ . شریفی عبد الله ، سرگذشت پژوهی، ص ۳۶

۹ . مختاریان ، عذرا ، سرگذشت پژوهی، ص ۳۰

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme