خاطرات شهید احمد صغیرزاده(۹)

خاطرات شهید احمد صغیرزاده

راوی: فاطمه آذرمهری ،مادر بزرگوار شهید

هفت سال بیشتر نداشت که گفت می خواهم بروم هیئت زنجیر بزنم  و به من گفت که یک زنجیر برایم بخر.من هم زنجیری برایش تهیه کردم و گفتم :این زنجیر برایش بزرگ است ،گفتم پسرم تو اینقدر کوچک هستی  چه جوری می خواهی بروی وسط ان جمعیت زنجیر بزنی ؟ گفت :می روم وسط هیئت زنجیر می زنم شما دنبال من بیایید .وقتی که هیات تمام شد من را از وسط هیئت بیرون بیاورید.

 

منبع :اسناد بنیاد شهید شهرستان گناباد

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme