خاطرات شهید احمد صغیرزاده
راوی: صدیقه صغیرزاده ،خواهر شهید
عنوان خاطره : «شجاعت بارز شهید احمد از همان کودکی»
روزهای اوج انقلاب بود . هرروز برای تظاهرات می رفتیم . شهید احمد که کودکی ۱۰ یا ۱۲ ساله بیشتر نبود با ما به تظاهرات می امد.شعار می داد و همپای بزرگترها گام برمی داشت.آن روز سربازها در سطح شهر زیاد بودند. حتی بالای بامها و توی خیابانها با اسلحه های رو به مردم ،شایعه شده بود که امروز می خواهند مردم را با هلی کوپتر بزنند اما همه بدون هیچ ترس و واهمه ای به خیابانها ریختند . ما هم عازم تظاهرات بودیم و به مهمانسرای جهانگردی ان زمان(بسیج دانش اموزی امروز )رسیده بودیم. سربازی می رفت و می آمد که ناگهان دیدم شهید احمد از ما جدا شد متعجب شدیم و صدایش می زدیم که دیدیم با سرباز شروع کرده به صحبت کردن و مرتبا پای بر زمین می کوبید و به سرباز می گفت : بگو مرگ بر شاه ! سرباز اصرار می کرد که برو بچه و شهید احمد باز اصرار می کرد که یا بگو مرگ بر شاه یا نمیروم. هرچه توپ و تشر زد به شهید احمد فایده ای نداشت ناگهان دیدم سرباز سرش را پایین آورد و به شهید احمد چیزی گفت . خوشحال به طرف ما آمد ما پرسیدیم :چه شد؟شهید احمد گفت بالخره توی گوش من گفت :«مرگ بر شاه».
منبع : اسناد بنیاد شهید شهرستان گناباد