خاطرات دانش‌آموز شهيد سعید دبّاغ

دانش‌آموز شهيد سعید دبّاغ

باز هم وصیت نامه را از میان آلبوم برداشت. متن آن را کاملاً حفظ کرده بود. اما باز هم دوست داشت آن را بخواند.

هر بار که می خواندَش، احساس عجیبی به او دست می داد. بخصوص آن قسمتی که سعید ضمن طلب حلالیت نوشته بود:

« اگر در حق شما بدی کرده ام مرا ببخشید… از وقتی به جبهه آمده ام. رفتارم عوض شده است.»

آلبوم را ورق زد.عکس هایی که در جبهه گرفته بود، عکس هایی که از نیشابور داشت وقتی در آن جا زندگی می کردند.و عکس هایی که در این جا گرفته بود. هر کدام نشان از خاطراتی داشت که فقط یک پدر می توانست درکش کند.اشکش را فرو خورد و باز هم ورق زد.

 

منبع :

کتاب: نقطه سرخط

گردآوری: حسن ذوالفقاری

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme