شهيد حميدرضا اميدوار
به خاطر پيروزي در كربلاي ۴ و ۵ حسابي شارژ شده بود. عليرضا داشت براي اعزام نيروهاي ترخيصي ميرفت راهآهنِ اهواز. قرار شد با هم بروند. مينيبوس، براي دو نفر جا مانده بود. به تقاطع نزديك شده بودند.
غرّش هواپيماهاي دشمن و بمباران جاي جاي منطقه، همه را دستپاچه كرده بود. حميد و عليرضا دوستدار تنها كساني بودندكه از ماشين پياده شدند و پا به فرار گذاشتند. هنوز پناه نگرفته بودند كه روزي هردويشان رسيد. شربت شهادت جداً كه نوشيدني است.
منبع :
کتاب: نقطه سرخط
گردآوری: حسن ذوالفقاری