شهید عبدالعلی خاکی، فرزند یوسفعلی و صدیقه در تاریخ ۱۳۴۵/۰۱/۰۱، در بیدخت گناباد در خانواده ای متدین، زحمتکش، کشاورز و دامدار، دیده به جهان گشود. چون نام پدربزرگش عبدالعلی بود، نام وی را نیز عبدالعلی گذاشتند. بچه ی با برکتی بود و با تولدش وضع خانواده بهتر شد. قبل از ورود به مدرسه به مکتب خانه رفت و علوم قرآنی را فرا گرفت. سپس دوره ابتدایی را در مدرسه ی حاجی قدیم بیدخت ، راهنمایی را در مدرسه ی شهید بقایی و دبیرستان را در مدرسه ی شهید رجایی تا سال اول ادامه داد و سپس تحصیل را رها و راهی جبهه شد. در چرای گوسفندان به پدر و در کارهای خانه به مادر و خواهرانش ، کمک مینمود.
عبدالعلی با وجود اینکه به سن تکلیف نرسیده بود بسیار به مسائل دینی مقید بود و در نمازهای جمعه و جماعات ،شرکت میجست. علاقه وافری به قرآن داشت و همیشه قرآن را با صوت تلاوت مینمود. زیارت عاشورا و دعای کمیل را بسیار دوست داشت. صبور و بردبار بود.
قبل از انقلاب، اعلامیههای امام(ره) را چاپ و پخش مینمود. در مدرسه در مورد انقلاب و امام(ره) صحبت میکرد و حس امام دوستی را در بچههای دیگر تقویت میکرد. روی دیوارها و ماشینها شعار مینوشت. پس از انقلاب، برگزاری تمامی مراسم ایامالله در مدرسه به عهده عبدالعلی بود. در بدو ورود به دبیرستان فعالیت خودش را در بسیج دانش آموزی و انجمن اسلامی آغاز کرد.
از همان ابتدای شروع جنگ در کلاسهای نظامی شرکت میجست. چندین بار داوطلبانه میخواست به جبهه برود که به علت کمی سن، از اعزام وی به جبهه جلوگیری شد. بالاخره، عبدالعلی در تاریخ اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شد و مسئول قبضه ی خمپاره ی ۱۲۰بود.
وی در تاریخ ۱۳۶۱/۰۵/۰۳ در منطقه شلمچه (پاسگاه زید)، جام شهادت را سر کشید و به دیدار معبود شتافت. پیکر پاکش پس از تشییع در شهدای صالح آباد بیدخت به خاک سپرده شد.
گزیده ای از وصیت نامه شهید:
درس خواندن برای جوانان یک فریضه ی اسلامی است.از خواهران،برادران و مادر میخواهم مانند کوه استوار باشید و لحظه ای از یاد خدا غافل نشوید .از خواهرانم میخواهم که زینب وار با مشکلات دست و پنجه نرم کنید.