خاطرات شهید ابراهیم گرامی

راوی: آقای  مهدی عبدالهی همرزم شهید ابراهیم گرامی

بسم الله الرحمن الرحیم

از چه زمانی با شهید آشنا شدید؟از دوران ابتدایی با شهید ابراهیم گرامی آشنا شدم.

اوقات فراغت و بیکاری خود را چگونه میگذراند؟یادم هست دفعه آخری که به جبهه رفتیم با شهید توی خط شلمچه بودیم شبها تا صبح بیدار بودیم و روز هم به علت اینکه هوا خیلی گرم بود نمی توانستیم بخوابیم.گرما خیلی طاقت فرسا بود. البته  شهید از هر لحظه ای که به دست می‌آمد برای خواندن کتاب دعا استفاده میکرد.همیشه در آخر نمازش قران میخواند.ایشان از نظر بدنی در وضعیت خیلی خوبی بود و ورزش می‌کرد  در کارهای کشاورزی به پدرش بسیار کمک می کرد.خصوصیات بارز ایشان شرکت در کارهای جمعی به خصوص فعالیت‌های مذهبی بود در کارهای فرهنگی نیز شرکت داشتد.عضو انجمن اسلامی دانش آموزان و فعال در پایگاه بود.

در بحران ها و مشکلات سخت شهید چه می کرد؟ایشان از مشکلات هیچ باکی نداشتنددر تابستان در هوای گرم ۵۰ درجه اهواز آن هم توی سنگر در منطقه به نام سه راهی مرگ در سنگر کمین دوام آورد. خودش نشان دهنده بی‌باکی و نترسی شهید بود.

رفتار مدیریتی شهید را در جبهه چگونه می‌دیدید؟ ایشان مسئول تدارکات دسته بودند و علاوه بر این که شبها تا صبح نگهبانی می دادند.وقتی وانت تدارکات می آمد و غذا می رسید، شهید گرامی بلند می‌شد و این غذاها را توزیع می کرد .هیچ وقت کسی از ایشان ناراحت نبود ،زیرا در توزیع غذا عدالت را رعایت می‌کرد.

صبرومنش و اخلاق شهید چگونه بود؟ اخلاق ایشان خوب بود.هیچ وقت کلمه لهو و لهب ای از ایشان نشنیدیم. خیلی آدم شوخ طبعی بود جاذبه بسیاری داشت و افراد زیادی را دور خود جمع می کرد. وفای به عهد برایش خیلی مهم بود.اگر کسی حرفی علیه نظام می گفت بسیار ناراحت می شد و گاهی حتی با آنها برخورد می کرد .رعایت مسائل شرعی برایش خیلی مهم بود.امر به معروف و نهی از منکر می کرد.بسیار صبور بود. ایشان طاقتش خیلی زیاد بود خیلی تحمل می‌کرد در منطقه عملیاتی که گاهی واقعاً نامید می‌شدیم و می گفتیم کار ما تمام است چون منطقه مانند صحرای کربلا بود و شدیدا درگیر دشمن بودیم بیست – سی نفر در همان مدت در یک محور شاید ۳۰۰ متری به شهادت رسیدند در روحیه ما خیلی تاثیر بدی گذاشته بود، اما ایشان ما را توصیه به صبر و استقامت می کرد.

در مورد نحوه شهادت شهید ابراهیم گرامی برای ما توضیح دهید.

ما چهار نفر از بچه‌های نوقاب باهم اعزام شده بودیم .در خط مقدم شلمچه که بودیم ،غروب روز شانزدهم مرداد سال ۶۵ ایشان برای نماز مغرب و عشا رفت و وضو بگیرد یک تانکر آب که دور آن سنگرداشت محل وضو گرفتنمان بود.در فاصله ۲۰ متری ایشان یک خمپاره افتاد که عمل نکرد وقتی نشست و مشغول وضو گرفتن شد باز هم خمپاره بعدی در فاصله  ۹ متری نشست اما عمل نکرد.شهید بلند شد و یکی از بچه ها را صدا زد و گفت هر جا که هستم خمپاره عمل نمیکند .خلاصه وضویش  را گرفت  و از پشت تانک بیرون آمد و خمپاره در فاصله شاید بگویم کمتر از نیم متری شهید گرامی افتاد .دشمن ظاهراً گرای آن منطقه را گرفته بود .شهید یک یا حسین گفت ما به طرفش دویدیم. شهید به صورت افتاده بود .دستهایش به حالت باز همان لحظه تمام کرد .حتی یک کلمه هم نگفت .پیکرش را درماشین گذاشتیم . هر سه تا از بچه های نوقاب بودیم و به بیمارستان صحرایی رساندیمش.همه ما آن شب به بیمارستان صحرایی که در پل خرمشهر واقع بود رفتیم .پزشک آمدبالای سر شهید و گفت ایشان تمام کرده ما با ناامیدی با همان  وانت  برگشتیم تا سنگرهایمان خالی نماند.

شهادت شهید در شما چه اثری گذاشت؟

۱۰-۱۵ روز بعد از شهادت شهید توی خط شلمچه بودیم کمتر با هم حرف میزدیم .کمتر شوخی می‌کردیم .خواب هم نداشتیم .ما باهم اعزام شده بودیم. به پدر مادرهایمان  فکر می کردیم که نکند فکر هایی با خودشان بکنند و از یک طرف ناراحت بودیم .بعد از چندین سال یک نفر از جمع چهار نفری ما کم شده بود.خواه نا خواه در روحیه مان  خیلی تاثیر گذاشت.

در خصوص روحیه شهادت طلبی  توضیح دهید؟شهید از روزی که به جبهه پا گذاشته بود ترک  سر کرده بود به غیر از شهادت به هیچ چیز دیگر فکر نمی کرد. به قول شاعر که می گوید: من از روزی که اینجا پا نهادم ،  ترک سر کردم.

دیدگاه نظامی شهید چگونه بود؟ایشان پیرو خط امام بودند تفکر ایشان این بود که اگر این جنگ به گفته امام ۲۰ سال  و شاید هم بیشتر طول بکشد تا آخر می ایستاد و می جنگید.

بزرگترین آرزوی شهید چه بود؟ آرزوی شهید این بود که جنگ تمام شود و ما پیروز شویم و بالاخره کسانی که این همه  در جبهه هازحمت می‌کشند برگردند به خانه و زندگی‌شان و به درد مملکت بخورند ، به درد مردم شان بخورند.

رابطه ایشان با ائمه و اهل بیت چگونه بود؟  ایشان خیلی مذهبی بودند و علاقه به ائمه اطهار داشتند. شاید آن زمان سن  شهید اجازه نمی‌داد که توی هیئت امنا در مسجد عضو باشد ،اما فعالیت زیادی داشت علاوه بر شرکت در عزاداری های محرم در کارهای تدارکاتی بسیار فعال بود نماز اول وقت برای شهید ابراهیم خیلی مهم بود. شاید به خاطر رفتارو برخورد خوبش با دیگران ۷ یا ۸ نفر عضو پایگاه شدند و فقط به خاطر شهید به پایگاه می آمدند.

منبع:اسناد بنیاد شهید شهرستان گناباد

 

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme