خاطرات شهید غلامحسین راهواره

راوی فاطمه راهواره خواهر شهید

موضوع  دقت درنماز

خاطره دیگری که از برادر شهیدم دارم در مورد نماز خواندن است. یک روز به خانه مادرم رفته بودم، دیدم برادرم نیست از مادر پرسیدم حسین کجاست گفت در اتاق  است.به داخل اتاق رفتم و اودر حال نماز خواندن دیدم. من هم همان جا نشستم و نماز خواندن اورا نگاه کردم.می دیدم که چطور سرش را پایین انداخت و با قرائتی دارد نمازش را می خواند و اینکه اصلا متوجه من نشدکه وارد اتاق شده ام .مدتی منتظر ماندم تا این که نمازش تمام شد.سرفه کردم، سرش را برگرداند و گفت خواهرم کی آمدی تو؟ گفتم حسین جان تو که اگر توپ هم در کنند نمیفهمی. چطور می توانی اینطوری نماز بخوانی؟ من  که هر وقت نماز می خوانم بیشتر اوقات  حواسم پرت می شود که در رکعت چندم هستم. در جوابم گفت تو هر وقت نماز میخوانی فقط به خدا و به معنای ذکر نمازفکر کن و به تجملات دنیا فکر نکن . در برابر خداوند یک رو و یک رنگ باشد. بعد از آن قرائت صحیح سوره و صلوات را به من یاد داد .الان که چندین سال از آن موقع میگذرد، من هر وقت که نماز می‌خوانم به یاد برادر شهیدم می افتم. با خودم می‌گویم چطور می‌شود که برادرم که چهار سال از من کوچکتر بود به من درس می آموخت تا زنده هستم به یاد خواهم داشت و بهترین یادگاری که برادرم برای من گذاشت، طرز صحیح خواندن سوره و صلوات است .

منبع:اسناد بنیاد شهید شهرستان گناباد

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme