خاطرات شهید غلامحسین راهواره

راوی: علیرضا راهواره برادر شهید

شهید غلامحسین راهواره پس از برگشت از از اولین اعزام به جبهه تغییرات اساسی در نحوه تفکرات و اندیشه‌های وی به وجود آمد . به لحاظ درسی بسیار پیشرفت داشت. به گفته معلمین و همکلاسیهای او وی از شانس‌های پذیرش در رشته پزشکی در دانشگاه  بود.زمانی که در سال ۶۵ خود رابرای کنکور سراسری آماده می کرد، به جبهه اعزام شد و به درجه رفیع شهادت رسید. آخرین دیدار من با ایشان بر می گردد به دو ماه قبل از شهادتش آن موقع من برای دیدار با خانواده به گناباد مراجعه کرده بودم. شهید به من گفت که می خواهد به جبهه برود . من از ایشان خواستم که چون کنکور داری به جبهه نرو. بعد از کنکور به جبهه خواهی رفت اما ایشان موافقت نکرد و گفت باید حتما اعزام شود. خودش خبر داشت که این سفر آخر خواهد بود. من هم از صحبتهایش به این نتیجه رسیدم . چون وقتی به تهران رسیدم ، خیلی تمایل داشتم برادرم را دوباره ببینم. برای همین  تلفن زدم و گفتم وقتی به تهران رسیدی به من خبر بده که بیایم و تو را ببینم .شاید به خاطر اینکه من از این سفر منعش نکنم به من خبر نداد. ولی من متوجه زمان اعزام بودم. برای همین به ایستگاه راه آهن رفتم. تا او را پیدا کنم ولی هرچه در بین رزمندگان در ایستگاه قطار گشتم اورا  پیدا نکردم. یقین پیدا کردم که حکمتی  در کار است ، که من او را نبینم  و از رفتن به جبهه منصرفش نکنم  . بعد از یک ماه خبر شهادتش را دادند. برای این که چهره اش را ببینم. همان شب ساعت ۱۱ شب از تهران با دایی و برادرم حرکت کردیم، که ساعت ۱۱ صبح روز بعد هنگامی که پیکر مطهرش را به خاک می گذاشتند ،به گناباد رسیدم و چهره نورانی اش را دیدم و بعد ها خواهرم گفت که هنگام آخریش اعزامش گفته که ازبرادرمان عذرخواهی کن  چون نخواهم توانست او را ببینم.

منبع:اسناد بنیاد شهید شهرستان گناباد

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme