خاطرات دانش آموز شهیدعلیرضا عفیفی
دانش آموز شهیدعلیرضا عفیفی ماشين راه افتاده بود كسي توش ديده نميشد حسابي ترسيده بوديم نكنه … نه مثل اينكه درست ميرفت خوب كه نگاه كردم از پشت شيشه سر و صورت كوچكي ديده ميشد عليرضا بود آن موقع يازده سال بيشتر نداشت ****** چند قدمي به طرف در رفت با همهيمان خداحافظي كرده بود. «خدا به همرات، خير پيش!» ...
ادامه مطلب »