خاطرات دانش آموز شهید احمد مهویدی
دانش آموز شهید احمد مهویدی ـ «احمد! يه ماه ديگه هم واستا! امتحاناتو بده! بعد برو! آخه پسرم! امتحان نهايي كه شوخي نيس.» گفت:«من امتحانم، یِه جاي ديگهس. امتحان اصلي من، تُو جبهَهس.» بار دوم كه رفته بود، نتيجهاش آمد. قبول شده بود. امضای مدیر هم بود؛ تكّههايي از جنازهاش. **** آخرين اعلاميه را هم از لايِ در انداخت. احساس ...
ادامه مطلب »