خاطرات دانش آموز شهید ابوالقاسم قاینی
دانش آموز شهید ابوالقاسم قاینی ـ «از كدوم تيپ و لشكري؟» قاسم همچنان سكوت ميكرد. ـ«به نفعته همكاري كني. يه سامسونت پرِ پول، خيلي از مشكلا رو حل ميكنه.» دوران نقاهت مجروحيت، آن هم سه روز بازداشت دراتاقكي شرجي و خفه، نايي برايش نگذاشته بود. به زور لبهايش به هم خورد: ـ«تا من ندونم كي هستين، هيچ اطلاعاتي بهتون نميدَم.» ...
ادامه مطلب »